کانال رمان های 💓مهری هاشمی💓نزدیک تر از سایه♠️
Yopiq kanal
""به نام حق"" رمان تکمیل شده: بهار زندگی من (چاپ شده) عاشقت میکنم ( چاپ شده ) افسونِ سردار در حال بازنویسی تو یه اتفاق خوبی( فروشی ) نزدیکتر از سایه (فروشی) هیژا ( در حال تایپ) مَهرُبا (در حال تایپ) #کپی_پیگرد_قانونی_دارد🚫
Ko'proq ko'rsatish6 390
Obunachilar
-324 soatlar
-307 kunlar
-11230 kunlar
Postlar arxiv
#عروسارباب😳💯⚠️
‐ چرا خرسمو پس نمیدی
با خشم غرید: بزرگ شو اهو تو زن منی دیگ
بغض کرد: من کسیو ندارم جز اون خرس ک یادگار مادرمه
‐ من چیم؟من شوهرتم وقتی من هستم تنها نیستی برای خوردن خوابیدن عقدت نکردم، برو غذا بپز
با چشمای درشتش لب زد: اریان؟
عصبی گفتم: انقدر لوس نباش..🔥🚷🙈👇🏿
https://t.me/+NBMPQeZawu1mOTJk
https://t.me/+NBMPQeZawu1mOTJk
7810
ده نفر اولی ته عضو میشن یه جایزهی ویژه پیش نویسندهی این رمان دارن.
2600
Photo unavailable
آهوو ، دخترر 13 سالهه خوشگلی کهه پنهانی و یواشکی ، عاشق پسـرعموش آریــاان میشه و پدربزگ آهو و آریاان اونا رو مجبور میکنه که به زور به عقد هم در بیاااان..
ولی آریاان برخــلااف آهو ، دووسش نداره و فقط برای انتقـام میخوادتش و میخوااد اذیتش کنه...🤭🔥
https://t.me/+NBMPQeZawu1mOTJk
https://t.me/+NBMPQeZawu1mOTJk
اگه مامانت گوشیت و چک میکنهه ، نیااا😐🔥❌
2600
فقط یه روز دیگه از تخفیف باقی مونده دوستان جا نمونین❌
1 23100
چنل خلاصه ها وعیارسنجهای رمانهای مهری هاشمی واسه استفاده از تخفیف و آشنایی با رمانها...
https://t.me/+_c_GhWCVDvg2NjFk
1 28040
وائل البوحمید، اشراف زادهی به شدت خشن امارت دختری رو به زور عقد میکنه که برادرش پسر عموش رو به قتل رسونده.
دختر ریز جثه و کم سنی که قطعا با اولین همبستر شدن با مرد تنومند عرب تبار تا پای مرگ پیش میره.
شب پر درد و خونی که باید تاوان خون ریخته اون پسر جون باشه.
خشم، انتقام و خون روی تن دختر بیگناه تاخته میشه و الارا یه خدمتکار آماده به خدمت تو رخت خواب وائل بزرگ میشه.
رمان جدید مهری هاشمی
https://t.me/+AurqKwxE-j5jODY0
https://t.me/+AurqKwxE-j5jODY0
1 46440
-هیس بهیار کوچولو
به انگشت اشاره کنار لبش با وحشت نگاه میکردم که دستی به تار موی جدا شدهی کنار چشمم کشید
- تو که انتظار نداری رییس آسایشگاه باور کنه یه بیمار روانی فلج بهت دست درازی کرده؟
https://t.me/zualfaghar
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در مکانی که به آن آسایشگاه میگویند گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه مریض اتاق ۱۱ یعنی ذوالفقار از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/zualfaghar
12300
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در مکانی که به آن آسایشگاه میگویند گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه مریض اتاق ۱۱ یعنی ذوالفقار از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
9900
خلاصه های رمان های مهری هاشمی
فردا تخفیف داریم پس چک کنین و تصمیم بگیرین❤️
https://t.me/+_c_GhWCVDvg2NjFk
👍 1
1 65500
لیست رمانهای مهری هاشمی و سایه
فانوئل🧜♂ مهری و سایه
https://t.me/+J_tW2gHchA0zNGQ8
هیژا🦋 مهری
https://t.me/+As2kUtAG4lRhOTc8
مهربا🌕 مهری
https://t.me/+VOJdLEP4INGn6HnD
دیاموند💎 سایه
https://t.me/+pa3VNjlxu-tiZGJk
معانقه🫂 مهری
https://t.me/+jkaoZysX_68yN2E0
ثعبان🐍 مهری
https://t.me/+AurqKwxE-j5jODY0
تروفه🌹 سایه
https://t.me/+2qwKmu8daGwxY2I0
گاهوک👨❤️💋👨 سایه
https://t.me/+01Xh9QD8CA8wMjA8
👍 2
1 797380
🎙️پادکست نشونی جایی برای شنیدن داستانها و تجربههای واقعی در زمینه تصمیمات شغلی، مهاجرت، روابط و رشد فردیه. پادکست محتوای صوتیه که هر زمان و هر جا که دوست داشتی میتونی گوش بدی.
از طریق این لینک میتونی رایگان به اپیزودهای پادکست دسترسی پیدا کنی👇🏼
😍 https://castbox.fm/vc/6308099
23500
#شیطان_عاشق🔥
📍لنا دختر ساده ای که با وجود مخالفت های خانواده اش عاشق پسری به اسم سبحان میشه و باهاش فرار می کنه …
اما پس از فرار متوجه گرایشات ج*ن*س*ی عجیب سبحان و اعتیاد او به س*س میشود…
ولی لنا تن به رابطه نداده و سبحان برای تلافی دست به کاری میزند که باعث میشود مسیر زندگی لنا عوض شده و تن به خواسته شوهرش بدهد
ولی در شب زفاف….🙈
💥#دارای_شرایط_سنی
💥#مناسب_بزرگسال
❌برای خواندن رمان مهیج شیطان عاشق با ما همراه باشید…
قراره کلی اتفاقات هات و صحنه دار رو شاهد باشیم.❌
https://t.me/asheghshetannovel2024
8600
سلام قشنگا 🌱
من تارام🙋🏻♀️
یه دخترِ کوردِ مو قرمزی صد البته کنکوری
به امید خدا هدفمم کنکور 404
یه چنل تازه استارت زدم منظم پارت بزارم کنار هم درس بخونیم
هم انگیزه ای باشه واسه خودم (راستش خسته شدم از تنهایی درس خوندن😅🤦🏻♀️)
شایدم بتونم محرکی باشم که بعضیاتون لازم دارید (به قول معروف کاتالیزوری باشم که برا واکنشتون نیازه😄)
در نهایت قول میدم چنلم تا اخر کنکور قرار بدون هیچ حاشیه ای پیش بره (نمیخوام لطمهای به درسمون وارد شه)
خوشحال میشم اگه دوست داشتید همراهیم کنید تو این مسیر طولانی
بوس به کله هاتون💋❤
https://t.me/+Y9O1ULr57D4xNDk0
8200
من تـــابـــانـــم...
یــــه دختر ایرانی که تک و تنهــــا داخل یک قصر اشرافی گرفتار شده و به دنبال یه راه فراره!
زندگی سختی داشتم اما با پیدا کردن یک مرد بیهوش و زخمی، سخت تر هم شد.
میپــــرسی چــــرا؟
دقیقا اونجایی که بعد از چند روز مراقبت و پرستاری از اون مـــرد مـــرموز و عجیب، دیگه اونــــو توی اتاقم نمیبینم.
فکر میکنم اون غریبه ی خــــاص و استثنایی برای همیشه از دنیای تلخ من بیرون رفته تا اون شب...
بعد از چند ماه اونو توی مهمونی خاندان سلطنتی دیدم!
خدای من ، چیکار کرده بودم...💔
و این آغاز داستان زندگیِ من است!
https://t.me/+NWjXePSqoa5lMDY0
22210
- چی باعث شده فکر کنی با لباس خواب سفید بیای جلوم و من دست بهت نزنم؟
+ میدونم تا وقتی که بهت میگم شوهر اجباری حتی نوک انگشتتم بهم نمیخوره !
https://t.me/+jJPB0QIRHTw4YjQ8
رمان دارای محدودیت سنی میباشد🔞
9800
_هیش نلرز کوچولو تا نخوای کاریت ندارم
دستای لرزونمو رو سینش گذاشتم
_باشه خواهش میکنم از روم پاشو ...
گازی از چونم گرفت که جیغ خفه ای از درد زیرش کشیدم و تکونی خوردم که صدای جیغم بین لباش خفه شد.....🍒♨️
https://t.me/+jJPB0QIRHTw4YjQ8
3500
- لبامو ببوس تا به همه ثابت بشه نامزدتم رئیس!🔞❌
https://t.me/+d_zHfjzNy8U2Y2U8
نگاه خریدارانه شرکای عرب روی من باعث شده بود فکر کنن بین من و اون چیزی نیست....
- دختر جون من چشم اون سگ صفتای شغال رو در میارم اگه بخوان نگاهت کنن!
چشمهاش قرمز شده بود و رگ غیرتش باد کرده بود، نیلی نبودم امشب دیونش نکنم، پوزخندی زدم و لبم رو روی گوشش کشیدم:
- ولی از حق نگذریم عبدالرحمان خیلی ازت سرتره ها!
با خشم چنگی به کمر لختم زد و سرشو نزدیکه گوشم اورد:
- نمیخوام امشب بلایی سرِ نامزد قلابیم بیارم پس آروم بگیر!
از عمد خنده ی نازی کردم و جام شراب رو سمته عبدالرحمان گرفتم:
- باعث افتخار بود آشنایی با شما بانوی زیبا!
همینکه خواستم تشکر کنم گرمای دست امیر رو داخله...
2500
_کم با ناز اینجا قدم رو برو داری میری رو مخم
پشت چشمی نازک کردم و سینی و روی اپن گذاشتم که از پشت حرارت تنشو رو خودم حس کردم
_مگه با تو نیستم برو یه گوشه بشین تا من چشمای تک تک این بی ناموسارو در نیاوردم
با نازی که میدونستم دیوونش میکنه پچ زدم
_من مسئول نگاهای بقیه نیستم برامم مهم نیست...
با غضب آروم غرید
_واسه منه بی شرف مهمه حالیته؟ دوست ندارم نگاهه کسی رو تن ناموسم بچرخه..
https://t.me/+bh24RHpC-2kyZGY0
https://t.me/+bh24RHpC-2kyZGY0
بعد از فوت پدر بزرگم قیمم پسر عمویی شد که نفس کشیدنم بهم حروم کرده بود!
اون منو متعلق به خودش میدونست ولی....🥺♨️
👍 1
9800
_کم با ناز اینجا قدم رو برو داری میری رو مخم
پشت چشمی نازک کردم و سینی و روی اپن گذاشتم که از پشت حرارت تنشو رو خودم حس کردم
_مگه با تو نیستم برو یه گوشه بشین تا من چشمای تک تک این بی ناموسارو در نیاوردم
با نازی که میدونستم دیوونش میکنه پچ زدم
_من مسئول نگاهای بقیه نیستم برامم مهم نیست...
با غضب آروم غرید
_واسه منه بی شرف مهمه حالیته؟ دوست ندارم نگاهه کسی رو تن ناموسم بچرخه..
https://t.me/+bh24RHpC-2kyZGY0
https://t.me/+bh24RHpC-2kyZGY0
بعد از فوت پدر بزرگم قیمم پسر عمویی شد که نفس کشیدنم بهم حروم کرده بود!
اون منو متعلق به خودش میدونست ولی....🥺♨️
🔥 1
5420
_ولم کن دیگه حتی نمیخوام یه لحظه هم
پیشت بمونم...از پیشت میرم دیگه رنگ منو
هم نمیبینی امیر ارسلان ❌
با پشت دستش محکم توی دهنم زد ،مزه
خون رو به خوبی حس کردم،از پشت به
موهام چنگ زد و موهامو محکم کشید!
_قبلا له له منو میزدی!
_حقیقت واسم روشن شد دیگه پیشت
نمیمونم...میرم
_ عه ...باشه دختر خوب ...فقط
نظرت راجع به بچه چیه نفس؟قبلا که
خیلی آرزشو داشتی ،ازم بچه
میخواستی ...فکر کنم الان وقتشه که به ارزوت برسونمت!🔥
با وحشت بهش خیره شده بودم و سرمو
ناباورانه تکون دادم ....
توی اون دخمه تنگ و تاریک بیرون از شهر
حبسم کرد و لباسهامو کامل جر داد
https://t.me/+bh24RHpC-2kyZGY0
نفس دختر زیبا و جذابی که دل در گرو پسرعمویی گذاشته که خودش نفس رو بزرگ کرده🔞🔥❌
16900
